بیللغتنامه دهخدابیل . (اِ) آلتی باشد آهنی که باغبانان و امثال ایشان زمین بدان کنند. (برهان ). آلتی سرپهن که تره کاران بدان کلوخ یکسوی کنند و زمین را بکاوند. (شرفنامه ٔ منیری ).
گنجهلغتنامه دهخداگنجه . [گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور مابین تبریزو شیروان (اصح شروان است ) و گرجستان و مولد شیخ نظامی علیه الرحمه از آنجاست . (برهان ). نام شهری است
زاینده رودلغتنامه دهخدازاینده رود. [ ی َ دَ / دِ ] (اِخ ) معروف است و نام رود مشهور اصفهان است . (آنندراج ). نام رودخانه ٔ اصفهان است و زنده رود هم همان است . (فرهنگ نظام ). در مرآت ا
سازه 3structure 2واژههای مصوب فرهنگستانآنچه نظیر پل یا ساختمان که با تواناییِ تحمل بار طراحی و ساخته شود
معبرلغتنامه دهخدامعبر.[ م ِ ب َ ] (ع اِ) کشتی و پل و آنچه بدان از دریا و جز آن گذرند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).کشتی . آنچه بدان از دریا عبور کنند. (غیاث ). آنچه