پلوشلغتنامه دهخداپلوش . [ پْلو / پ ُ ] (اِخ ) نوئل آنتوان . ادیب و عالم فرانسوی . او راست : مناظر طبیعت (1732م .) که تقریباً به تمام زبانهای اروپائی ترجمه شده است ، تاریخ آسمان
پالوشلغتنامه دهخداپالوش . (اِ) کافور مغشوش را گویند و با سین بی نقطه هم درست است . (برهان ). پالوس . بالوس . بالوش .
پروشلغتنامه دهخداپروش . [ پ َ ] (اِ) جوششی که از اعضای مردم برآید و آنرا به عربی بَثر یا بَثَر گویند.