پلوس پرسالغتنامه دهخداپلوس پرسا. [ پ ُ پ ِ ](اِخ ) پلوس فارسی . پل ایرانی . حکیمی از مردم ایران .او راست کتابی در فلسفه بنام انوشیروان و در این کتاب جایگاه دانش را بالاتر از دین قرار
پولوس پرسالغتنامه دهخداپولوس پرسا. [ پ ِ ] (اِخ ) مردی عیسوی بعهد انوشیروان . وی ظاهراً بزمان جاثلیقی یوسف جانشین ماربها، مطران نصیبین بوده ومختصری از منطق ارسطو را برای شاه بسریانی ت
پلوسلغتنامه دهخداپلوس . [ پ ُ ] (اِ) مخفف چاپلوس است که فریب دادن به چرب زبانی باشد. (برهان قاطع). چرب زبانی و فریب . (فرهنگ خطی ). || (ص ) فریبنده که به چرب سخن مردم را از راه
پولوس پرسالغتنامه دهخداپولوس پرسا. [ پ ِ ] (اِخ ) مردی عیسوی بعهد انوشیروان . وی ظاهراً بزمان جاثلیقی یوسف جانشین ماربها، مطران نصیبین بوده ومختصری از منطق ارسطو را برای شاه بسریانی ت
پرسانتهلغتنامه دهخداپرسانته .[ پ ِ ت ِ ] (اِخ ) رودی است در پروس . و آن پس از طی 140 هزارگز در جوار کولمبرگ به دریای بالتیک ریزد. (قاموس الاعلام ج 2 ص 1496).
پاسارلغتنامه دهخداپاسار. (اِخ ) رودی به شمال شرقی آلمان (ایالت پروس شرقی ) و آن از نجد باتلاقی هوکرلاند سرچشمه میگیرد و بجانب شمال جاری است و برونشبرگ را مشروب سازد و به خلیج فری
شلوارلغتنامه دهخداشلوار. [ ش َل ْ ] (اِ مرکب ) ازار. پوشاک پاها. تنبان . (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). جامه ای که مردان و گاهی زنان پوشند و آن از کمر تا قوزک پاها
اسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، بدخش، مادیان، خنگ، مرکب، بارگی، خیل رخش اسب جوان، کره انواع اسب: جنگی، بارکش، خراس، اخته نژاد اسب: عرب، کرد، عرب کرد، ترکمن، عرب ترکمن، چناران، سی