پلنگانهلغتنامه دهخداپلنگانه . [ پ َ ل َ ن َ / ن ِ ] (ق ، اِ) همانند پوست پلنگ یا به رنگ و مانند پوست پلنگ . ظاهراً عبایی صوفیان یا علما را بوده است : عبای پلنگانه در بر کنندبدخل حبش جامه ٔ زر کنند.سعدی (بوستا
لنگانه لنگانهلغتنامه دهخدالنگانه لنگانه . [ ل َ ن َ / ن ِ ل َ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) رجوع به لنگان لنگان شود.
دخللغتنامه دهخدادخل . [ دَ ] (ع اِ) درآمد. (دهار) (مهذب الاسماء). آمد. (یادداشت مؤلف ). چیزی که حاصل شود از محاصل زمین و جز آن . ضد خرج . یقال : تری الفتیان کالنخل ما یدریک ماالدخل . (منتهی الارب ). سود. فایده . نفع. عایدی . وجهی که در نتیجه ٔشغل و کاری بدست آورند. ریع. (نصاب ). بهره برداری