پلطرلغتنامه دهخداپلطر. [ پْل ِ / پ ِ ل ِ ] (از یونانی ، اِ) از مقادیر و مقیاسهای طول یونانی مساوی 30/78 گز. (ایران باستان ج 1 ص 166 و ج 2 ص 999).
پطرونه خلیللغتنامه دهخداپطرونه خلیل . [ پ َ ن َ خ َ ] (اِخ ) در دوره ٔ سلطان احمدخان ثالث یکی از ضباط ینی چریها و از مردم آرناؤدستان (آلبانی ) بود و چون با خلیل پهلوان ینی چری آغاسی و
پطروناسلغتنامه دهخداپطروناس . [ پ ِ ] (اِخ ) (به معنی زندگانی پدرش ) و او مرد مسیحی رومی بود که بعضی برآنند که از جمله ٔ هفتاد شاگرد بوده بعداسقوف پوطیولی شد و در آنجا در 4 تشرین د
پطرالغتنامه دهخداپطرا. [ پ ِ ] (اِخ ) نام شهری در عربستان قدیم که امروز بنام وادی موسی معروف است و در میان بحر احمر و بحرالمیت واقع بود و متوالیاًادومیان و نبطیان و در عصر استیل
زاباتلغتنامه دهخدازابات . (اِخ ) نام رودی است . مؤلف ایران باستان آرد: یونانیها (پس از آن که چندی در شهرسنا یک منزلی رود دجله اقامت کردند) به رود زابات رسیدند. عرض آن رود چهار پ
اردشیر دوملغتنامه دهخدااردشیر دوم . [ اَ دَ / دِ رِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (هخامنشی ) اسم این پادشاه را چنین نوشته اند: در کتیبه های هخامنشی به پارسی قدیم اَرْت َ خْشَثْرَ، در توریة (کتاب ع
پطرونه خلیللغتنامه دهخداپطرونه خلیل . [ پ َ ن َ خ َ ] (اِخ ) در دوره ٔ سلطان احمدخان ثالث یکی از ضباط ینی چریها و از مردم آرناؤدستان (آلبانی ) بود و چون با خلیل پهلوان ینی چری آغاسی و
پطروناسلغتنامه دهخداپطروناس . [ پ ِ ] (اِخ ) (به معنی زندگانی پدرش ) و او مرد مسیحی رومی بود که بعضی برآنند که از جمله ٔ هفتاد شاگرد بوده بعداسقوف پوطیولی شد و در آنجا در 4 تشرین د