پلطارلغتنامه دهخداپلطار. [ پ َ ل َ ] (اِ) اصل کلمه ٔ مستعمل در عربی ، بلطار. کلمه ٔ اسپانیولی . قسمت فوقانی داخل دهان . سقف دهان . سَق ّ (در تداول عوام ) و گاه کام را نیز به این
پلارگنیملغتنامه دهخداپلارگنیم . [ پ ِ گ ُ نی ُ ] (لاتینی ، اِ) پلارگونیوم . نباتی از تیره ٔ شمعدانیها ، و آن را پلارگنیه نیز خوانند.
پلارکلغتنامه دهخداپلارک . [ پ َ رُ ] (اِ) پَلالُک . جنسی است از پولاد گوهردار. جنسی است از آهن پولاد هندی . (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ). بلارک . بلالک : چه چیز است آن رونده تیر
پلطرلغتنامه دهخداپلطر. [ پْل ِ / پ ِ ل ِ ] (از یونانی ، اِ) از مقادیر و مقیاسهای طول یونانی مساوی 30/78 گز. (ایران باستان ج 1 ص 166 و ج 2 ص 999).
پلواررودلغتنامه دهخداپلواررود. [ پ ُل ْ ] (اِخ ) نام رودی است در فارس که بجوار تخت جمشید گذرد. مهمترین واردات دریاچه ٔ بختگان رود کر یا کورش است که در قسمت سفلی ، آن را بند امیر می
پلوآرتلغتنامه دهخداپلوآرت . [ پْلو / پ ُ رِ ] (اِخ ) مرکز بخشی از ایالت کت دو نور در شهرستان لانیون دارای 2502 تن سکنه و راه آهن .
پلارگنیملغتنامه دهخداپلارگنیم . [ پ ِ گ ُ نی ُ ] (لاتینی ، اِ) پلارگونیوم . نباتی از تیره ٔ شمعدانیها ، و آن را پلارگنیه نیز خوانند.
پلارکلغتنامه دهخداپلارک . [ پ َ رُ ] (اِ) پَلالُک . جنسی است از پولاد گوهردار. جنسی است از آهن پولاد هندی . (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ). بلارک . بلالک : چه چیز است آن رونده تیر
پلطرلغتنامه دهخداپلطر. [ پْل ِ / پ ِ ل ِ ] (از یونانی ، اِ) از مقادیر و مقیاسهای طول یونانی مساوی 30/78 گز. (ایران باستان ج 1 ص 166 و ج 2 ص 999).
پلواررودلغتنامه دهخداپلواررود. [ پ ُل ْ ] (اِخ ) نام رودی است در فارس که بجوار تخت جمشید گذرد. مهمترین واردات دریاچه ٔ بختگان رود کر یا کورش است که در قسمت سفلی ، آن را بند امیر می
پلوآرتلغتنامه دهخداپلوآرت . [ پْلو / پ ُ رِ ] (اِخ ) مرکز بخشی از ایالت کت دو نور در شهرستان لانیون دارای 2502 تن سکنه و راه آهن .