پلتاسلغتنامه دهخداپلتاس . [ پ ِ ل ُ ] (اِخ ) شهری است دربرزیل (ریو گراند دُ سول ) دارای شصت هزار تن سکنه .
لپتیسلغتنامه دهخدالپتیس . [ ل ِ ] (اِخ ) نام کلنی فینیقیه به شمال افریقا، و امروز لبده نامیده میشود. رجوع به لبده شود.
لتزلغتنامه دهخدالتز. [ ل َ ] (ع مص ) بر سینه لگد زدن یا عام است . || به مشت زدن . || دور کردن . (منتهی الارب ).
لتزلغتنامه دهخدالتز.[ ل ُ ] (اِخ ) رودلف هرمان . فیلسوف و عالم وظایف الاعضای آلمانی ، یکی از بنیان گذاران پسیکوفیزیولوژی . مولد بوتزن (1817-1881 م .).
لطسلغتنامه دهخدالطس . [ ل َ ] (ع مص ) کوفتن . || سپردن سخت . (منتهی الارب ). سخت به پای سپردن . (منتخب اللغات ). || چیزی را به چیزی پهن زدن . || سنگ و جز آن انداختن . || سنگ را به سنگ زدن . || طپانچه زدن . (منتهی الارب ).