پغمانلغتنامه دهخداپغمان . [ پ َ ] (اِخ ) سلسله ٔ کوهی نزدیک کابل به هندوکش و کوه بابا پیوسته است سرچشمه ٔ رود هلمند. (هیرمند - هندمند) از سلسله ٔ غربی آن کوه است . احتمال دارد که
پاملغتنامه دهخداپام . (اِ) وام . قرض . دین . || شبیه و نظیر. || رنگ و لون . (برهان ). گون . گونه . فام : [ آفتاب در الوان دلالت دارد بر ] روشنائی و سرخ پامی . (التفهیم ).
پام پلونلغتنامه دهخداپام پلون . [ پ ِ ] (اِخ ) شهری مستحکم به اسپانیا، مرکز ایالت ناوار. به شمال ارگاژ. دارای 32000 تن سکنه و آنرا کلیسائی زیباست .
پاماللغتنامه دهخداپامال . (ن مف مرکب ) پایمال .بپای سپرده . || از میان رفته . || زبون . خوار. ذلیل . (شعوری ). || پامال شدن و پایمال کردن ، پایمال شدن و پایمال کردن ؛ زیر پاشدن و
پغمانلغتنامه دهخداپغمان . [ پ َ ] (اِخ ) سلسله ٔ کوهی نزدیک کابل به هندوکش و کوه بابا پیوسته است سرچشمه ٔ رود هلمند. (هیرمند - هندمند) از سلسله ٔ غربی آن کوه است . احتمال دارد که
لیلة الرغائبواژهنامه آزاد" لَیْلَةُ الرَّغَائِب" شب برآوره شدن آرزوهای بلند ، شب بردن ثواب بسیار،اولین شب جمعه ازماه رجب. "صلاة الرغائب" نمازی که دراولین شب جمعه ماه رجب برای رسیدن به ث
کابللغتنامه دهخداکابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در 1762 گزی فوق سطح دریا واقع در نجدی حاصلخیز
پاملغتنامه دهخداپام . (اِ) وام . قرض . دین . || شبیه و نظیر. || رنگ و لون . (برهان ). گون . گونه . فام : [ آفتاب در الوان دلالت دارد بر ] روشنائی و سرخ پامی . (التفهیم ).
پام پلونلغتنامه دهخداپام پلون . [ پ ِ ] (اِخ ) شهری مستحکم به اسپانیا، مرکز ایالت ناوار. به شمال ارگاژ. دارای 32000 تن سکنه و آنرا کلیسائی زیباست .