پاهیتکلغتنامه دهخداپاهیتک . [ ] (اِخ ) رودی به ناحیه ٔ بشاگرد که از نزدیکی قلعه ٔ انگوران سرچشمه گیرد.
پرهیاهوئیلغتنامه دهخداپرهیاهوئی . [ پ ُ هََ یا ] (حامص مرکب ) پرآوازی . بسیاری داد و فریاد. بسیاری آوازهای درهم .
پرهیختنلغتنامه دهخداپرهیختن . [ پ َ ت َ ] (مص ) پرهختن . فرهیختن . فرهنجیدن . ادب کردن : هست یاقوت بهرمان ، پرهیخت ادب آمد که دیو از او بگریخت . (صاحب فرهنگ منظومه از جهانگیری ).||
پاهیتکلغتنامه دهخداپاهیتک . [ ] (اِخ ) رودی به ناحیه ٔ بشاگرد که از نزدیکی قلعه ٔ انگوران سرچشمه گیرد.
پرهیاهوئیلغتنامه دهخداپرهیاهوئی . [ پ ُ هََ یا ] (حامص مرکب ) پرآوازی . بسیاری داد و فریاد. بسیاری آوازهای درهم .
پرهیختنلغتنامه دهخداپرهیختن . [ پ َ ت َ ] (مص ) پرهختن . فرهیختن . فرهنجیدن . ادب کردن : هست یاقوت بهرمان ، پرهیخت ادب آمد که دیو از او بگریخت . (صاحب فرهنگ منظومه از جهانگیری ).||