پادیشنگلغتنامه دهخداپادیشنگ . [ ](اِخ ) نهری است به بتلیس در ایالت موش به قضای ملازگرد و با رود زرد متحد میشود و به رود مراد میریزد.
پادیشنگلغتنامه دهخداپادیشنگ . [ ](اِخ ) نهری است به بتلیس در ایالت موش به قضای ملازگرد و با رود زرد متحد میشود و به رود مراد میریزد.
پطرالغتنامه دهخداپطرا. [ پ ِ ] (اِخ ) نام شهری در عربستان قدیم که امروز بنام وادی موسی معروف است و در میان بحر احمر و بحرالمیت واقع بود و متوالیاًادومیان و نبطیان و در عصر استیل
کمینهلغتنامه دهخداکمینه . [ ک َ ن َ / ن ِ ] (ص عالی ) کمتر باشد از هر چه . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 454). به معنی کمتر و کمترین . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : خراج مملکتی
پهلویلغتنامه دهخداپهلوی . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) (زبان و خط...) زبان پهلوی . زبان پهلو یا پهله ،پارت ، پرثوه ، پهلوانی . زبان متداول دوره ٔ اشکانیان و ساسانیان . فارسی میانه و آن میا
کسلغتنامه دهخداکس . [ ک َ] (اِ) مردم باشد، چه کسی مردمی و ناکسی نامردمی را گویند. (برهان ). آدمی . شخص . تن . فرد. (یادداشت مؤلف ). مردم . (از آنندراج ) (انجمن آرا) (یادداشت