پطرلغتنامه دهخداپطر. [ پ ِ ] (اِخ ) ملقب به کبیر. نام تسار روسیه که از 1672 تا 1725 م . حکومت کرد وی در مسکو بسال 1672 م . تولد شد و با قوت اراده قدرت استره لیتزها را از میان ب
پترلغتنامه دهخداپتر. [ پ َ ت َ ] (اِ) تُنُکه ٔ طلا و نقره و مس و برنج و امثال آنرا گویند که در آن اسماء و طلسمات و تعویذ نقش کنند. (برهان ). این کلمه هندی است . (رشیدی ). و صاح
پترفرهنگ انتشارات معین(پَ تَ) [ هند. ] ( اِ.) قطعه ای از طلا، نقره ، مس ، برنج و مانند آن که بر روی آن طلسمات و تعویذ نقش کنند.
پترفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهتکۀ فلز یا چیز دیگر که بر روی آن طلسم یا تعویذ بنویسند: ◻︎ چشم بد کز پتر آهن و تعویذ نگشت / بند تعویذ ببرّید و پتر باز دهید (خاقانی: ۱۶۴).
پطرونه خلیللغتنامه دهخداپطرونه خلیل . [ پ َ ن َ خ َ ] (اِخ ) در دوره ٔ سلطان احمدخان ثالث یکی از ضباط ینی چریها و از مردم آرناؤدستان (آلبانی ) بود و چون با خلیل پهلوان ینی چری آغاسی و
پطروناسلغتنامه دهخداپطروناس . [ پ ِ ] (اِخ ) (به معنی زندگانی پدرش ) و او مرد مسیحی رومی بود که بعضی برآنند که از جمله ٔ هفتاد شاگرد بوده بعداسقوف پوطیولی شد و در آنجا در 4 تشرین د
پطرالغتنامه دهخداپطرا. [ پ ِ ] (اِخ ) نام شهری در عربستان قدیم که امروز بنام وادی موسی معروف است و در میان بحر احمر و بحرالمیت واقع بود و متوالیاًادومیان و نبطیان و در عصر استیل
پطرسلغتنامه دهخداپطرس . [ پ ِ رُ ] (اِخ ) یا بطرس یا فطرس حواری در کتاب قاموس مقدس آمده است : در زبان سریانی پطرس را کیفاس خوانند یعنی سنگ و او یکی از جمله ٔ دوازده حواری و هم ی
پطرگرادلغتنامه دهخداپطرگراد. [ پ ِ رُ ] (اِخ ) یا پطروگراد. رجوع به پترسبورگ و سن پترسبورگ و لنین گراد و پطر شود.
پطرونه خلیللغتنامه دهخداپطرونه خلیل . [ پ َ ن َ خ َ ] (اِخ ) در دوره ٔ سلطان احمدخان ثالث یکی از ضباط ینی چریها و از مردم آرناؤدستان (آلبانی ) بود و چون با خلیل پهلوان ینی چری آغاسی و
پطروناسلغتنامه دهخداپطروناس . [ پ ِ ] (اِخ ) (به معنی زندگانی پدرش ) و او مرد مسیحی رومی بود که بعضی برآنند که از جمله ٔ هفتاد شاگرد بوده بعداسقوف پوطیولی شد و در آنجا در 4 تشرین د
پطرالغتنامه دهخداپطرا. [ پ ِ ] (اِخ ) نام شهری در عربستان قدیم که امروز بنام وادی موسی معروف است و در میان بحر احمر و بحرالمیت واقع بود و متوالیاًادومیان و نبطیان و در عصر استیل