26 فرهنگ

4842 مدخل


ترجمه مقاله

پشیمان

pašimān

کسی که از کاری که کرده شرمگین و ناخشنود باشد و نخواهد آن کار را تکرار کند: ◻︎ پشیمان شد از کرده و خوی زشت / بفرمود بر سنگ گورش نبشت (سعدی۳: ۴۹۸).

تائب، متاسف، متلهف، منفعل، نادم

contrite, penitent, regretful, remorseful, repentant, rueful, sorry