حجلغتنامه دهخداحج . [ ح َج ج / ح ِج ج ] (ع مص ) آهنگ کردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن به چیزی . القصد الی الشی ٔ المعظم . (تعریفات جرجانی ص 56). قصد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (
پروتانه یونلغتنامه دهخداپروتانه یون . [ پْرو / پ ِ رو ن ِ ] (اِخ ) عمارتی در مدائن قدیم یونان که آتش مقدس آنجا بود و حکام پروتانس با مهمانان رسمی و اشراف در آن گرد می آمدند و غذا میخور
پروتانیسلغتنامه دهخداپروتانیس . [ پْرو / پ ِ ] (اِخ ) نام پنجاه تن از اعضاء مجلس سنای یونان که کمیسیون دائم مجلس سنا را تشکیل میدادند. این نام در بسیاری از مدائن یونان به ولات و قضا
بابک خرم دینلغتنامه دهخدابابک خرم دین . یا خرمی [ ب َ ک ِ خ ُ ر رَ ](اِخ ) ابن الندیم در الفهرست آرد: واقدبن عمرو تمیمی که تاریخ بابک کرده است گوید: پدر بابک روغنگری از مردم مدائن بود و
سندلغتنامه دهخداسند. [ س َ ن َ ](ع اِ) تکیه گاه . (غیاث ). آنچه پشت بوی گذارند. (غیاث ). بالش . تکیه . آنچه پشت بدو دهند. (یادداشت مؤلف ). آنچه پشت بدو باز نهند از بلندی . (من