صموتلغتنامه دهخداصموت . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) زره گران سنگ . آن زره که آواز ندهد چون پوشند. || شمشیر گذرنده . || شهد با موم که همه ٔ خانه ٔ آن پرشهد باشد. || ضربة صموت ؛ زدن که است
قندلغتنامه دهخداقند. [ ق َ ] (معرب ، اِ) کند که شکر باشد. قنده مثل آن و این معرب است . (منتهی الارب ). عسل نیشکر چون سفت و منجمد گردد. (اقرب الموارد). معرب کند از اصل هندی است