پالغزلغتنامه دهخداپالغز. [ ل َ ] (اِمرکب ) پای لغز. خطا و جرم و زَلّت . (برهان ). عثر.عثرت . || زمینی که پا در آن لغزد. (رشیدی ). جای لغزیدن پا. || خرابی . (غیاث اللغات ).
پاله رویاللغتنامه دهخداپاله رویال . [ ل ِ ] (اِخ ) بنائی مشهور به پاریس که در سال 1629م .1038/ هَ . ق . لمرسیه برای کاردینال ریشلیو ساخت و از اینروی سابقاً آنرا کاخ کاردینال میخواندند
پالهلغتنامه دهخداپاله . [ ل ِ ] (اِخ ) کرسی مربیهان واقع در بل ایل از ناحیه ٔ لوریان دارای 3205 تن سکنه و آنرا بندری است .
پاله آریوسلغتنامه دهخداپاله آریوس . [ ل ِ ] (اِخ ) (آنتونیو دالاّ پاگلیا...) از شعرای لاتین جدید. مولد به آغاز قرن شانزدهم در وِرُلی از اعمال روم و او در 1570م .977/ هَ . ق . در روم م
پاله ازئیکلغتنامه دهخداپاله ازئیک . [ ل ِ اُ زُ ] (فرانسوی ،ص نسبی ) منسوب به قدیم ترین ورقه های طبقات زمین که محتوی حیوانات محجّر است .
magicدیکشنری انگلیسی به فارسیشعبده بازي، جادو، سحر، ساحری، فریب، جادویی، سحری، سحر امیز، وابسته به سحر و جادو
پالغزلغتنامه دهخداپالغز. [ ل َ ] (اِمرکب ) پای لغز. خطا و جرم و زَلّت . (برهان ). عثر.عثرت . || زمینی که پا در آن لغزد. (رشیدی ). جای لغزیدن پا. || خرابی . (غیاث اللغات ).
پاله رویاللغتنامه دهخداپاله رویال . [ ل ِ ] (اِخ ) بنائی مشهور به پاریس که در سال 1629م .1038/ هَ . ق . لمرسیه برای کاردینال ریشلیو ساخت و از اینروی سابقاً آنرا کاخ کاردینال میخواندند
پالهلغتنامه دهخداپاله . [ ل ِ ] (اِخ ) کرسی مربیهان واقع در بل ایل از ناحیه ٔ لوریان دارای 3205 تن سکنه و آنرا بندری است .
پاله آریوسلغتنامه دهخداپاله آریوس . [ ل ِ ] (اِخ ) (آنتونیو دالاّ پاگلیا...) از شعرای لاتین جدید. مولد به آغاز قرن شانزدهم در وِرُلی از اعمال روم و او در 1570م .977/ هَ . ق . در روم م
پاله ازئیکلغتنامه دهخداپاله ازئیک . [ ل ِ اُ زُ ] (فرانسوی ،ص نسبی ) منسوب به قدیم ترین ورقه های طبقات زمین که محتوی حیوانات محجّر است .