پشقه سَگُونَکىگویش بختیاریپشه سگى، نوعى مگس که در بن کرکهاى پوست سگ زندگى مىکند و از خونِ او تغذیه مىکند.
پَشقَه پِرّونگویش بختیاریپشه پران، نوار یا تسمه پهنى که رشتههاى باریک نخى یا چرمى بسیار از آن آویزان است که به پیشانى اسب بندند تا با آن پشههاى نشسته بر صورتش را بپراند.
پشتقهلغتنامه دهخداپشتقه . [ پ ُ ت َق ْ ق َ ] (اِخ ) نام دیهی سه فرسخ کمتر مشرقی گاوکان است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
پشتهلغتنامه دهخداپشته . [ پ ُ ] (اِخ ) نام یکی از قرای آمل مازندران . (مازندران و استرآباد رابینو ص 114).
پشتقهلغتنامه دهخداپشتقه . [ پ ُ ت َق ْ ق َ ] (اِخ ) نام دیهی سه فرسخ کمتر مشرقی گاوکان است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
پشتهلغتنامه دهخداپشته . [ پ ُ ] (اِخ ) نام یکی از قرای آمل مازندران . (مازندران و استرآباد رابینو ص 114).
پشه پرانلغتنامه دهخداپشه پران . [ پ َ ش َ / ش ِ پ َ ] (اِ مرکب ) نوعی بادزن که از مویهای افشان سازند و بر سر چوب کنند برای راندن پشه و مگس .
پشه خاکیلغتنامه دهخداپشه خاکی . [ پ َ ش َ / ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پشه ای خرد که نیش آن سخت دردناک و خارش آور است . قِرقِس .
پشمهلغتنامه دهخداپشمه . [ پ َ م َ ] (اِ) صاحب فرهنگ شعوری به این کلمه معنی توتیا میدهد ولی چنین لفظ و معنائی در جائی دیده نشد.