پشانلغتنامه دهخداپشان . [ پ َ ] (اِ) بمعنی چشان است و معنی چشان را در یک فرهنگ لفظ گذر نوشته بودند با ذال نقطه دار و در دو فرهنگ دیگر گزر با زای نقطه دار. واﷲ اعلم . (برهان قاطع
پشنلغتنامه دهخداپشن . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) نام پسر بانوگشسب دختر رستم است و این نام در اصل پشنگ بوده است .
پشنلغتنامه دهخداپشن . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) نام موضعی است که بدانجا میان پیران ویسه و طوس نوذر جنگ واقع شد و تورانیان فتح کردند و اکثر پسران گودرز در آن جنگ کشته شدندو این جنگ را
پشینلغتنامه دهخداپشین . [ پ َ ] (اِخ ) نام پسر بزرگ کیقباد است و سهراب و لهراسب پسران اویند و بعضی گویند پسر سومین کیقباد است . (برهان قاطع). نام پسر کیقباد که کی پشین گویند. (ف
markدیکشنری انگلیسی به فارسیعلامت، مارک، نشانه، نشان، نمره، مرز، علامت مخصوص، داغ، خط شروع مسابقه، نقطه، علامت سلاح، خط، چوب خط، مدل مخصوص، حد، درجه، پایه، هدف، علامت گذاردن، نشان کردن، عل
پشانلغتنامه دهخداپشان . [ پ َ ] (اِ) بمعنی چشان است و معنی چشان را در یک فرهنگ لفظ گذر نوشته بودند با ذال نقطه دار و در دو فرهنگ دیگر گزر با زای نقطه دار. واﷲ اعلم . (برهان قاطع
پشنلغتنامه دهخداپشن . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) نام پسر بانوگشسب دختر رستم است و این نام در اصل پشنگ بوده است .
پشنلغتنامه دهخداپشن . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) نام موضعی است که بدانجا میان پیران ویسه و طوس نوذر جنگ واقع شد و تورانیان فتح کردند و اکثر پسران گودرز در آن جنگ کشته شدندو این جنگ را
پشینلغتنامه دهخداپشین . [ پ َ ] (اِخ ) نام پسر بزرگ کیقباد است و سهراب و لهراسب پسران اویند و بعضی گویند پسر سومین کیقباد است . (برهان قاطع). نام پسر کیقباد که کی پشین گویند. (ف