پافزارلغتنامه دهخداپافزار. [ ف ِ ] (اِ مرکب ) پاافزار. پوزار. پای افزار. کفش : دست انعام بر سرش میدارورنه ترتیب پافزار کند. کمال الدین اسماعیل .چرخ گردون چیست با رای تو دود مشعله
پروزالغتنامه دهخداپروزا. [ پْرِ / پ ِ وِ ] (اِخ ) پرویزا. بندری است به ترکیه در انتهای شبه جزیره ای واقع در خلیج آرتا . سکنه ٔ آن هفت هزار تن است از این بندر دهنیات و پشم و چهارپ
پزالغتنامه دهخداپزا. [ پ َ ] (نف ) صفت فاعلی دائمی از پزیدن . که زود پزد. آنچه که در حرارت کم پخته شود و بیشتر در حبوبات گویند: لپه ٔ پزا. نخود پزا. (مقابل ناپز و ناپزا). || در
پافزارلغتنامه دهخداپافزار. [ ف ِ ] (اِ مرکب ) پاافزار. پوزار. پای افزار. کفش : دست انعام بر سرش میدارورنه ترتیب پافزار کند. کمال الدین اسماعیل .چرخ گردون چیست با رای تو دود مشعله
پروزالغتنامه دهخداپروزا. [ پْرِ / پ ِ وِ ] (اِخ ) پرویزا. بندری است به ترکیه در انتهای شبه جزیره ای واقع در خلیج آرتا . سکنه ٔ آن هفت هزار تن است از این بندر دهنیات و پشم و چهارپ
پزالغتنامه دهخداپزا. [ پ َ ] (نف ) صفت فاعلی دائمی از پزیدن . که زود پزد. آنچه که در حرارت کم پخته شود و بیشتر در حبوبات گویند: لپه ٔ پزا. نخود پزا. (مقابل ناپز و ناپزا). || در