پشیالغتنامه دهخداپشیا. [ پ ِ ] (اِخ ) موضعی در 45 هزارگزی جنوب غربی فلورانس از ناحیت تُسکان دارای 20 تن سکنه و کارخانه های ابریشم و حریربافی . (قاموس الاعلام ترکی ).
پشیالغتنامه دهخداپشیا. [ پ ِ ] (اِخ ) موضعی در 45 هزارگزی جنوب غربی فلورانس از ناحیت تُسکان دارای 20 تن سکنه و کارخانه های ابریشم و حریربافی . (قاموس الاعلام ترکی ).
خشک ریشلغتنامه دهخداخشک ریش . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) جرب . (ناظم الاطباء). قسمی از جرب است که آبله های آن بی آب و خشک و آن را به کاف فارسی مفتوح گر گویند. (انجمن آرای ناصری ). توضیح :