پافشاریلغتنامه دهخداپافشاری . [ ف ِ ] (حامص مرکب ) پایداری . ایستادگی . مقاومت . ثبات .استقامت . استواری . پابرجائی . پای برجائی . ثبات قدم . اصرار. ابرام . و با مصدر کردن صرف شود.
پافزارلغتنامه دهخداپافزار. [ ف ِ ] (اِ مرکب ) پاافزار. پوزار. پای افزار. کفش : دست انعام بر سرش میدارورنه ترتیب پافزار کند. کمال الدین اسماعیل .چرخ گردون چیست با رای تو دود مشعله
پافسلغتنامه دهخداپافس . [ ف ُ ] (اِخ ) شهر قدیم جزیره ٔ قبرس و این شهر بواسطه ٔ معبد ونوس که بدانجاست شهرت یافته است .
پافشردنلغتنامه دهخداپافشردن . [ ف ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) استقامت کردن . پافشاری کردن . اصرار، لجاج ، ابرام . پای فشردن . پای افشردن . پای افشاری .ایستادگی . پایداری . پائیدن . پای د
پافلاگنیلغتنامه دهخداپافلاگنی . [ گ ُ ] (اِخ ) از چترپتی های ده گانه ٔ آسیای صغیر که از مشرق به چترپتی کاپادُس و از شمال به بحر اسود محدود و پایتخت آن سینُپ بود. این کشور از رود (ها
matدیکشنری انگلیسی به فارسیمات، حصیر، بوریا، زیر بشقابی، پادری، زیر گلدانی، کفش پاک کن، بوریا پوش کردن، با حصیر پوشاندن، در هم گیر کردن
پافشاریلغتنامه دهخداپافشاری . [ ف ِ ] (حامص مرکب ) پایداری . ایستادگی . مقاومت . ثبات .استقامت . استواری . پابرجائی . پای برجائی . ثبات قدم . اصرار. ابرام . و با مصدر کردن صرف شود.
پافزارلغتنامه دهخداپافزار. [ ف ِ ] (اِ مرکب ) پاافزار. پوزار. پای افزار. کفش : دست انعام بر سرش میدارورنه ترتیب پافزار کند. کمال الدین اسماعیل .چرخ گردون چیست با رای تو دود مشعله
پافسلغتنامه دهخداپافس . [ ف ُ ] (اِخ ) شهر قدیم جزیره ٔ قبرس و این شهر بواسطه ٔ معبد ونوس که بدانجاست شهرت یافته است .
پافشردنلغتنامه دهخداپافشردن . [ ف ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) استقامت کردن . پافشاری کردن . اصرار، لجاج ، ابرام . پای فشردن . پای افشردن . پای افشاری .ایستادگی . پایداری . پائیدن . پای د
پافلاگنیلغتنامه دهخداپافلاگنی . [ گ ُ ] (اِخ ) از چترپتی های ده گانه ٔ آسیای صغیر که از مشرق به چترپتی کاپادُس و از شمال به بحر اسود محدود و پایتخت آن سینُپ بود. این کشور از رود (ها