پشوش هئوروستانلغتنامه دهخداپشوش هئوروستان . [ پ َ هََ وَ ] (اِخ ) نام یکی از فرگردهای شانزدهمین نسک اوستا و معنی آن «قوانین از برای سگ شبانی » است . آن نسک 65 فرگرد (فصل ) داشته است . (فر
حصاریلغتنامه دهخداحصاری . [ ح ِ ] (ص نسبی ) منسوب به شهر حصار ترکستان : غلامان حصاری . ریدکان حصاری . ترکان حصاری : بزم تو از روی ترکان حصاری چون بهشت جام تو از باده ٔ روشن چنان
ایشانلغتنامه دهخداایشان . (ضمیر) پهلوی ، «اوشان » جمع «او» (او، اوی ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). ضمیری است نسبت به ذوی العقول به طریق تعظیم و جمع نیز استعمال کنند. (برهان ) (از
کازرونیلغتنامه دهخداکازرونی . [ زِ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن شهریار کازرونی در روزیکشنبه پانزدهم رمضان سال 532 هَ . ق . در شمال کازرون در خانه ای که پس از مرگ پدر به برادرش حسین
دستلغتنامه دهخدادست . [ دَ] (اِ) از اعضای بدن . دوقسمت جدا از بدن که در دو طرف تن واقع و از شانه به پائین فروآویخته است و از چند قسمت مرکب است : بازو و ساعد و کف دست و انگشتان
حجاجلغتنامه دهخداحجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن یوسف بن الحکم بن عقیل بن مسعودبن عامربن معتب بن مالک بن کعب بن عمروبن سعدبن عوف بن قسی ، و هو ثقیف . مکنی به ابومحمد. ابن خلکان