پشت و پناهلغتنامه دهخداپشت و پناه . [ پ ُ ت ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مددکار. یاریگر. حامی . ظهیر. ثِمال . (مهذب الاسماء) : بهر کار پشت و پناهم توئی نماینده ٔ رای و راهم توئی .
پشت ویشتاسپانلغتنامه دهخداپشت ویشتاسپان . [ پ ُ ] (اِخ ) بمعنی پشت و پناه گشتاسب است و اسم دیگری است از برای کوه ریوند. در فقره ٔ 34 فصل 12 بندهش مندرج است : «کوه گناود (گُناباد) در نه ف
بی یارلغتنامه دهخدابی یار. (ص مرکب ) بی پشت و پناه . بی یارمند. بی دوست . (ناظم الاطباء). بی آشنا و بی کس . (آنندراج ). بی یاور : چو آورد مرد جهودش بمشت چو بی یار و بیچاره دیدش بک
کارکرلغتنامه دهخداکارکر. [ ک َ ] (اِ) بمعنی پشت و پناه و بزرگ و آن را کرکر نیز گویند. (انجمن آرای ناصری ). و رجوع به کرکر شود.