پشت گرمیلغتنامه دهخداپشت گرمی . [ پ ُ گ َ ] (حامص مرکب ) اعتماد. مظاهرت . قوی پشتی . استظهار. اطمینان : کرا پشت گرمی ز یزدان بودهمیشه دل و بخت خندان بود. فردوسی .هم ایدر مرا پشت گرم
پشت گرمیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. تکیه داشتن به کسی یا چیزی؛ استظهار.۲. اعتماد؛ اطمینان: ◻︎ گرَم پشتگرمی ز یزدان بُوَد / همیشه لب بخت خندان بود (فردوسی: ۴/۲۰۷).
توکلفرهنگ مترادف و متضاد۱. اعتماد، پشتگرمی، تسلیم ۲. بهدیگری اعتماد کردن ۳. تفویض کردن (امر به خداوند)، کار خود به خداواگذاشتن، واگذاردن
مظاهرتفرهنگ مترادف و متضاد۱. امداد، پشتگرمی، پشتیبانی، حمایت، کمک، مدد، مساعدت، معاضدت، هواداری، یارمندی، یاری ۲. یاری کردن، پشتیبانی کردن