پسرفتدیکشنری فارسی به انگلیسیdeclension, declination, deterioration, ebb, recession, regress, regression, retreat, retrogression
پسرفتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت سرفت، پسروی، حرکت بهعقب، گام بهپس، عقبنشینی، پسنشینی سقوط، افول، زوال ارتجاع
پس رفتنلغتنامه دهخداپس رفتن . [ پ َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) عقب رفتن . || تنزل (مقابل پیش رفتن و پیش آمدن ، ترقی ): دَعَسقَة...؛ پس رفتن . دغنجة؛ پس رفتن . (منتهی الارب ).
پس رفتنلغتنامه دهخداپس رفتن . [ پ َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) عقب رفتن . || تنزل (مقابل پیش رفتن و پیش آمدن ، ترقی ): دَعَسقَة...؛ پس رفتن . دغنجة؛ پس رفتن . (منتهی الارب ).
پس رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پس رفتن، عقب رفتن، عقبنشینیکردن، بیرون کشیدن فرسوده شدن، زوالیافتن