عنان تافتنلغتنامه دهخداعنان تافتن . [ ع ِ ت َ ] (مص مرکب ) برگشتن و رجعت کردن . (فرهنگ فارسی معین ). بازگشتن . پشت بدادن : شاه از آن گور برنتافت ستورچون توان تافتن عنان از گور. نظامی
تاختنلغتنامه دهخداتاختن . [ ت َ ] (مص ) این لفظ در پهلوی هم تاختن و در اوستا «تک » و «تچ »، در سنسکریت هم تچ است که اکنون در زبان ولایتی مازندران موجود است با تبدیل «چ » به جیم .
ریختنلغتنامه دهخداریختن . [ ت َ ] (مص ) روان کردن و جاری کردن مانند ریختن آب در ظرف و ریختن خون . (از ناظم الاطباء). لازم و متعدی آید. (یادداشت مؤلف ). سرازیر کردن مایع از ظرفی
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) (امیر...) بخشی . مؤلف حبیب السیر گوید: یکی از سران و قواد جیوش الغبیک بن شاهرخ . او نوبتی از دست الغبیک با لشکر بادغیس و مر
پرویزلغتنامه دهخداپرویز. [ پ َرْ ] (اِخ ) لقب خسرو دوم بیست و سومین پادشاه ساسانی است . پرویز در اصل ابهرویز بمعنی پیروز و مظفر باشد. در ترجمه ٔ طبری بلعمی آمده است : «هرمز را پس