پسینیa posterioriواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گزاره یا مفهوم یا استدلالی که برای توجیه نیازمند رجوع به تجربه باشد
پسینیانلغتنامه دهخداپسینیان . [ پ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (مقابل پیشینیان ) آخریان . متأخران . آیندگان : نیکبختان بحکایت و امثال پیشینیان پند گیرنداز آن پیشتر که پسینیان بواقعه ٔ
احتمال پسینیposterior probability, a posteriori probabilityواژههای مصوب فرهنگستاناحتمال یک پیشامد که پس از مشاهدۀ دادههای مربوط به متغیری تصادفی محاسبه میشود و در تقابل با احتمال پیشینیِ همان پیشامد قبل از مشاهدۀ دادههاست
توزیع پسینیposterior distribution, a posteriori distributionواژههای مصوب فرهنگستانتوزیع احتمال شرطی یک پارامتر به یک متغیر تصادفی بهشرط مشاهدۀ مقداری خاص از آن متغیر
پسینیانلغتنامه دهخداپسینیان . [ پ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (مقابل پیشینیان ) آخریان . متأخران . آیندگان : نیکبختان بحکایت و امثال پیشینیان پند گیرنداز آن پیشتر که پسینیان بواقعه ٔ
مرز تبعیconsequent boundaryواژههای مصوب فرهنگستانمرزی پسینی که باتوجهبه تفاوتهای فرهنگی در یک منطقه به وجود میآید
برهان نظمargument from designواژههای مصوب فرهنگستاناستدلالی در اثبات وجود خدا با بعضی مقدمات پسینی که طرح و ساختار منظم جهان را دلیلی بر وجود ناظم یا طراحی هوشمند میانگارد