پسینلغتنامه دهخداپسین . [ پ َ ] (ص نسبی ) (خلاف نخستین و پیشین ) بازپسین . واپسین اخیر. آخرین . مُؤخر. آخرة. اُخری . آخر. متأخر : نخستین فطرت پسین شمارتوئی خویشتن را ببازی مدا
پسیندیکشنری فارسی به انگلیسیafter, dorsal, eventual, final, hind, hinder, last , late, latest, latter, posterior, rear, recent