پست واحدunit substationواژههای مصوب فرهنگستانپست برق مبدل ولتاژی که بهصورت مکانیکی یا الکتریکی به تجهیزات کلیدزنی (switchgear) یا تجهیزاتی که با موتور واپایش میشوند متصل است
پستلغتنامه دهخداپست . [ پ َ ] (ص ) مقابل بالا. پائین . تحت . سفل . زیر. مقابل بالا و روی . مقابل علو و فوق : بیامد چو گودرز را دید، دست بکش کرد وسر پیش بنهاد پست . فردوسی .بکش
پستلغتنامه دهخداپست . [ پ ِ ] (اِخ ) پایتخت مجارستان که اردوی مغول در عصر اوکتای قاآن (متوفی بسال 639 هَ . ق .) آنرا گشودند و تا نزدیک وینه از طرفی و تا سواحل بحر ادریاتیک از ط
فرستۀ انبوهbulk mail, dépêche de courrier en nombre (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانفرستهای محتوی پستنامهها که فرستندهای واحد آن را بهصورت انبوه و برطبق مقررات آییننامۀ پستنامهها به پست تحویل میدهد
قلیللغتنامه دهخداقلیل . [ ق َ ] (ع ص ) پست قامت لاغر. || کم و اندک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یسیر. نزر. واحد و جمع در این یکسان بود. (مهذب الاسماء). ج ، قلیلون و اَقِلاّء
رعاعلغتنامه دهخدارعاع . [رَ ] (ع ص ، اِ) مردم پست و فرومایه و غوغا. یکی آن رَعَاعة است و گفته اند از لفظ خود واحد ندارد. (از اقرب الموارد). مردم ناکس و سفله که علو همت در او نبو
دقللغتنامه دهخدادقل . [ دَ ق َ ] (ع اِ) خرمابن بسیاربار. (منتهی الارب ). نخل پربار. (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). واحد آن دقلة. (از اقرب الموارد) : یکی قطره باشد ز آغاز
ذلاذللغتنامه دهخداذلاذل . [ ذَ ذِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذلذل . ذلاذل الناس ؛ مردم کم پایه . پست مرتبگان از مردم . || ذلاذل ثوب ، ذناذن ثوب ؛ اسافل جامه . || ذلاذل القمیص ؛ عطف دامن یا