پستانگویش اصفهانی تکیه ای: ǰiǰi طاری: ǰiǰi طامه ای: ǰiǰi طرقی: ǰiǰi / pessun کشه ای: ǰiǰi / pessun نطنزی: ǰiǰi / mama
پرتونگاریلغتنامه دهخداپرتونگاری . [ پ َ ت َ / تُو ن ِ ] (حامص مرکب ) رادیوگرافی . (فرهنگستان ). عکاسی با اشعه ٔ مجهول .
پساوندلغتنامه دهخداپساوند. [ پ َ وَ ] (اِ مرکب ) قافیه ٔ شعر را گویند. (برهان قاطع). و بیت ذیل را مثال آورده اند : همه یاوه همه خام و همه سست معانی باژگونه تا پساوند. لبیبی .لکن د
پستان کردنلغتنامه دهخداپستان کردن . [ پ ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) برآمدن و آماسیدن پستان زن یا حیوان آبستن از شیر، کمی پیش از زادن : ارداد؛ پستان کردن گوسپند و جز آن پیش از زادن . (منتهی ا
پستان بندلغتنامه دهخداپستان بند. [ پ ِ ب َ ] (اِ مرکب ) جامه ای که زنان پستان را دارند و آنرا به بر سوی بندند، تا پستان کلان نماید. پارچه ای که پستان را زنان زیر پیراهن بدان بندند تا
پستان دارلغتنامه دهخداپستان دار. [ پ ِ ] (نف مرکب ) (حیوان ...) جانوری که صاحب پستان است و بچه ٔ خود را بدان شیر دهد. پستانداران . دوده ٔ حیواناتی که بچه های خود را شیر دهند. ذوات ال