پزشکیلغتنامه دهخداپزشکی . [ پ ِ زِ ] (حامص ، اِ) پجشگی . طب . معالجه . اِساء. اَسو. مواسات : اگر در پزشکیت بهره بدی وگر نامت از دور شهره بدی . فردوسی .پزشکی و درمان هر دردمنددر ت
مخملکلغتنامه دهخدامخملک . [ م َ م َ ل َ ] (اِ) در اصطلاح پزشکی مرضی است حاد و ساری و همه گیر که به واسطه ٔ اگزانتم (جوشهای سرخ رنگ زیر جلد) مخصوص متعاقب با پوسته ریزی و انانتم (ج
یودللغتنامه دهخدایودل . [ ی ُ دُ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح پزشکی ) از ترکیبات مهم یددار است که می توان به جای یدفرم به کار برد. این ماده به شکل گرد زردرنگ و بی طعم و بی بو یافت م
الکلیسمفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مصرف پیوسته خمر؛ اعتیاد به الکل.۲. (اسم) (پزشکی) اختلال در دستگاههای عصبی و گوارشی در اثر معتاد شدن به نوشابههای الکلی؛ مسمومیت الکلی.
مزودرملغتنامه دهخدامزودرم . [ م ِ زُ دِ ] (فرانسوی ، اِ) برگه سوم و میانی جنین پس از دوران رشد کامل گاسترولا . (از دایرة المعارف کیه ) (از لاروس پزشکی ). برگه سومی که در جنین حیوا
بارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آنچه بهوسیلۀ انسان، حیوان، وسیلۀ نقلیه، یا چیز دیگر حمل میشود.۲. بچهای که در شکم مادر است؛ جنین.۳. میوه؛ بَر.۴. مفهوم؛ معنی: بارِ عاطفی سخن.۵. [مجاز] وظیف