پری شکملغتنامه دهخداپری شکم . [ پ ُ ی ِ ش ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) بطنة. کظّة. سیری . || آبستنی . حاملگی .
پریلغتنامه دهخداپری . [ ] (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام گوید: نام نهری است در منتهای شمال شرقی دَرسم و بطرف جنوب غربی جریان دارد طول آن تقریباً صدهزار گز. آنگاه که رود موزور و چند
پریلغتنامه دهخداپری . [ پ َ ] (ق ) دوهنگام پیش . دوبار پیش . مخفف پریر است که پریروز (کذا) باشد که روز پیش دیروز است . (برهان قاطع) . پری ، روز گذشته است (کذا) که مخفف پریر باش
پریلغتنامه دهخداپری . [ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) لقب و منصب پر . || اقطاع و تیولی که متعلق به مقام پر بود. || مقام اعضاء مجلس لردها در انگلستان معاصر. || مقام اعضاء مجلس عالی فرانس
پریلغتنامه دهخداپری . [ پ ُ / پ ُرْ ری ](حامص ) حالت و چگونگی پر. آکندگی . زفتی . مملوی . اِمتلاء. مِلاء. مِلائة. انباشتگی . بَشم . کظة : نیشکری باش ز پُرّی خموش چند زدن چون نی
تکظکظلغتنامه دهخداتکظکظ.[ ت َ ک َ ک ُ ] (ع مص ) به اندازه ٔ پری شکم خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || راست نشستن وقت طعام خوردن ، یقال : فلان یتکظکظ عند الاکل
اطساءلغتنامه دهخدااطساء. [ اِ ] (ع مص ) ناگوار کردن کسی را پری شکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اطساء سیری کسی را؛ ناگواردکردن وی را. دچار تخمه ساختن . (از اقرب الموارد).
اظریراءلغتنامه دهخدااظریراء.[ اِ ] (ع مص ) نفخ کردن شکم و امتلأزده شدن یا غالب آمدن پیه بر دل . (ناظم الاطباء). نفخ کردن شکم یا بطنه و امتلأزده شدن یا غالب آمدن پیه بر دل . (منته
بطنتلغتنامه دهخدابطنت . [ ب ِ ن َ ] (ع اِ)بَطْنَة بمعنی سیری و پری شکم از طعام : کم خورش ، مرد شرفتنت نیست هرکجا بطنت است فطنت نیست .سنایی .شخصی بود صاحب ذکا و فطنت نه با جهالت
کظةلغتنامه دهخداکظة. [ ک ِظْ ظَ ] (ع اِمص ) سیری . || پری شکم از طعام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).