پریزادفرهنگ نامها(تلفظ: pari zād) (در قدیم) پریزاده ، آنکه از نژادِ پَری است و (به مجاز) زیبا رو است .
پریزادهلغتنامه دهخداپریزاده . [ پ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پریزاد. فرزند پری . پری نژاد : همه رخ چودیبای رومی برنگ خروشان ز چنگ پریزاده چنگ . فردوسی .پریزاده ای یا سیاوخشیاکه دل را
زادفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. زادهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آدمیزاد، پاکزاد، پریزاد، خاکزاد، خانهزاد.۲. (اسم) [قدیمی] فرزند: ◻︎ بر شاه شد زادفرخ چو گَرد / سخنهای ایشان همه یاد
زیبافرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی خوشگل، قشنگ، زیبارو، خوبرو(ی)، جمیل، خوشتیپ، خوشمنظره، رعنا، فریبا گلعذار، گلرخ، گلرو، مهرخ، خوش خطوخال نگار، دلبر، لعبت، عروس، پریزاده