پریسکوپفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدستگاهی برای دیدن اشیا و مناظری که در خط دید مشخص قرار ندارند، شامل تعدادی آیینه، عدسی، و منشور که با ترتیب ویژهای در درون یک لوله قرار گرفتهاند و بیشتر در زی
پریسکلالغتنامه دهخداپریسکلا. [ ] (اِخ ) زوجه ٔ اکیلای یهودی متقی معروف بود و همواره زوج خود را در امور خیر و ضیافاتی که با سدنه ٔ کلیسا در خانه ٔ خود مینمود کمک میکرد. (قاموس مقدس
پریسوزلغتنامه دهخداپریسوز. [ پ َ ] (اِخ ) نام دیری و معبدی در زمان خسروپرویز و بعضی گویند نام مقامی است که شیرین از دشت انجوک به آنجا رفت . (برهان قاطع) : از آنجا تا در دیر پری سو
پیسکولغتنامه دهخداپیسکو. [ ک ُ ] (اِخ ) قصبه ای است در ایالت ایکا از پرو، مرکز سنجاق شینشا در خلیج پیسکو، واقع در مصب نهر شونشانگه و در ابتدای خطآهن ایکا. دارای لنگرگاه . (از قام
دستگاه نوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ابزار نوری، شیشه، عدسی▼، ذرهبین، عینک، دوربین عکاسی، دوربین▼، میکروسکوپ▼، تلسکوپ، دوربیننجومی، پروژکتور، استروبوسکوپ، آپارات، پریسم، پریسکوپ، آ