پریدوشلغتنامه دهخداپریدوش . [ پ َ ] (ق مرکب ) شب پیش از دوش . پریشب . این لفظ قیاساً باید چنین باشد. مرکب از دو جزء پری و دوش اما در فرهنگها پرندوش است و پریدوش دیده نشده است . مر
پردوشلغتنامه دهخداپردوش . [ پ َ ] (ق مرکب ) پریشب : پردوش و پرندوش چسان بود خرابات گوئید و مترسید اگر مست خرابید. مولوی .دوش گدُم ُ پردوش گدُم بازم اگمّت میره ت ُ دارو بده خوم ای
پرندوشلغتنامه دهخداپرندوش . [ پ َ رَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) بمعنی پرندوار است که شب روز گذشته باشد یعنی پریشب چه شب گذشته را دوش میگویند و بعربی بارحةالاولی خوانندیعنی پیش از دوش چ
پرندوشینلغتنامه دهخداپرندوشین . [ پ َ رَ] (ص نسبی ، ق مرکب ) پریشبین . شراب و جز آن که دو شب بر آن گذشته باشد. (رشیدی ). پرندوشینه : دیدم از باده ٔ پرندوشین شیشه ٔ نیم بر کناره ٔ طا
پرندوشینهلغتنامه دهخداپرندوشینه . [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] (ص نسبی ، ق مرکب ) پریشبین . پرندوشین : همان لعل پرندوشینه سفتند.نظامی .
پریوشلغتنامه دهخداپریوش . [ پ َ وَ ] (ص مرکب ) مانند پری . پری وار. چون پری : گاه به الحان ثناسرای تو باشم گاه غزل گوی بر بتان پریوش . سوزنی .عاشق و رندم و میخواره به آواز بلندوی
پریشبلغتنامه دهخداپریشب . [ پ َ ش َ ] (ق مرکب ) دو شب پیش . شب پیش ازشب گذشته . پرندوش (پریدوش ؟). پردوش . بارحه ٔ اولی .
پریلغتنامه دهخداپری . [ پ َ ] (ق ) دوهنگام پیش . دوبار پیش . مخفف پریر است که پریروز (کذا) باشد که روز پیش دیروز است . (برهان قاطع) . پری ، روز گذشته است (کذا) که مخفف پریر باش
پردوشلغتنامه دهخداپردوش . [ پ َ ] (ق مرکب ) پریشب : پردوش و پرندوش چسان بود خرابات گوئید و مترسید اگر مست خرابید. مولوی .دوش گدُم ُ پردوش گدُم بازم اگمّت میره ت ُ دارو بده خوم ای
پرندوشلغتنامه دهخداپرندوش . [ پ َ رَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) بمعنی پرندوار است که شب روز گذشته باشد یعنی پریشب چه شب گذشته را دوش میگویند و بعربی بارحةالاولی خوانندیعنی پیش از دوش چ