پِرچگویش بختیاری1. نوعى گیاه آبزى شبیه به نى با ساقه باریک بدون بند، آن را کوبند تا نرم شود و از آن طناب، گاله و زیرانداز بافند؛ 2. (کنایى) موى سر (مؤدبانه نیست).
دایهلغتنامه دهخدادایه . [ی َ / ی ِ ] (اِ) (فارسی است و در لغت عرب آنرا عربی گیرند). مُرضعه . حاضنه . ظئر. ظاغیة. (منتهی الارب ). غاذیة. (ملخص اللغات ). پازاج . پازاچ . زن که بچه
خاربستلغتنامه دهخداخاربست . [ ب َ ] (اِ مرکب ) آنچه از خاربنان و خارخلاشه و امثال آن برگرد دیوار و باغ و کشت برای حفاظت آن فروبرند برای عدم دخول سوار و پیاده و دیگر حیوانات موذیه
پرچفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمیخ یا میلۀ فلزی باریک که تیزی سر آن را کوبیده و پهن کرده باشند. پرچ کردن: (مصدر متعدی) کوبیدن و پهن کردن سر میخ که از یک طرف تخته یا چیز دیگر بیرون آمده باشد؛
پرچ یخچالیicebox rivetواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پرچ مقاوم از آلیاژهای آلومینیوم 2017 یا 2024 که پس از دریافت از کارخانه و انجام عملیات حرارتی و سردایش در آب بر روی آن، باید تا زمان مصرف در دمای زیر صفر د
مازک تختflat plate keelsonواژههای مصوب فرهنگستانمازکی که آن را بر روی مازة اصلی و صفحات عمودی پرچ میکنند