پرویزلغتنامه دهخداپرویز. [ پ َرْ ] (اِخ ) لقب خسرو دوم بیست و سومین پادشاه ساسانی است . پرویز در اصل ابهرویز بمعنی پیروز و مظفر باشد. در ترجمه ٔ طبری بلعمی آمده است : «هرمز را پس
پرویزلغتنامه دهخداپرویز. [ پ َرْ ] (اِخ ) نام فرزند اصغر احمدشاه دُرّانی . (مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه صص 117-118).
پرویزلغتنامه دهخداپرویز. [ پ َرْ ] (اِخ ) (مولی ...) رومی . متوفی به سال 987 هَ .ق . او راست ترجمه هیئت مولی علی قوشچی از فارسی بترکی در سال 987 هَ . ق . برای ابراهیم پاشا. و نیز
پرویزلغتنامه دهخداپرویز. [ پ َرْ ] (اِخ )سلطان . مؤلف قاموس الاعلام گوید پسر جهانگیر از ملوک تیموریه ٔ دهلی هندوستان . وی در سال 1025 هَ . ق . برپدر عصیان آورد و دستگیر شد و به
پرویزلغتنامه دهخداپرویز. [ پ َرْ ] (ص ، اِ) اصل آن ابهرویز است بمعنی پیروز و مظفر . معرب آن اَبَرویز و ابرواز. فاتح . منصور. و رجوع به پروز شود. || مخفف پرویزن . غربال . رجوع به
پرویز فلکلغتنامه دهخداپرویز فلک . [ پ َرْ زِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . (برهان قاطع).
پرویز لارستانلغتنامه دهخداپرویز لارستان . [ پ َرْ زِ رِ ] (اِخ ) (قلعه ٔ...) فرسخی بیشتر جنوبی قریه ٔ مربوت از ناحیه ٔ مضافات شهر لار، کوه کوچکی افتاده آنرا قلعه پرویز و پرویزن گویند به
پرویزنلغتنامه دهخداپرویزن . [ پ َرْ زَ ] (اِ) آلتی بود که بدان بیختنیها چون شکر و آرد و امثال آن بیزند. پرویز (مخفف آن ). پروزن . آردبیز. ماشو. ماشوب . گرمه بیز.گرمه ویز. تنگ بیز.
پرویز فلکلغتنامه دهخداپرویز فلک . [ پ َرْ زِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . (برهان قاطع).
پرویز لارستانلغتنامه دهخداپرویز لارستان . [ پ َرْ زِ رِ ] (اِخ ) (قلعه ٔ...) فرسخی بیشتر جنوبی قریه ٔ مربوت از ناحیه ٔ مضافات شهر لار، کوه کوچکی افتاده آنرا قلعه پرویز و پرویزن گویند به
پرویزنلغتنامه دهخداپرویزن . [ پ َرْ زَ ] (اِ) آلتی بود که بدان بیختنیها چون شکر و آرد و امثال آن بیزند. پرویز (مخفف آن ). پروزن . آردبیز. ماشو. ماشوب . گرمه بیز.گرمه ویز. تنگ بیز.
پرویزیلغتنامه دهخداپرویزی . [ پ َرْ ] (ص نسبی ) منسوب است به پرویز (خسرو دوم ) پادشاه ساسانی ، و شاید از اولاد وی . و بدین نسبت مشهور است : عبداﷲ احمدبن محمدبن الفضل البرویزی السر