پروتزفرهنگ انتشارات معین(پُ رُ تِ) [ فر. ] (اِ.) ~هر نوع وسیلة مصنوعی جانشین برای جبران نقص عضو، حفظ زیبایی یا هر دو. مانند دندان ، چشم یا پای مصنوعی .
پروتزیلاسلغتنامه دهخداپروتزیلاس . [ پْرُ / پ ِ رُ ت ِ ] (اِخ ) مردی که ارتاایک تس حاکم شهر سیس تُس او را نزدخشیارشا متهم کرد که با سلاح بخاک شاهنشاه تجاوز کرده و بر اثر سخنان او شاه
پروتزیلاسلغتنامه دهخداپروتزیلاس . [ پْرُ / پ ِ رُ ت ِ ] (اِخ ) پهلوان داستانی یونان در جنگ تروا و پادشاه فیلاکه . او اول جنگجوست که با پیش گوئی اُراکل مبنی براینکه «اول کس که پای بر
پرواز زدنلغتنامه دهخداپرواز زدن . [ پ َرْ زَ دَ ] (مص مرکب ) پرواز کردن . پریدن . اطارة: در حال دیدند که جبرئیل پرواز زد تا آسمان و تمام شهرها و دهها و کوهها را از زمین برکند. (قصص ا
پرواز کردنلغتنامه دهخداپرواز کردن . [ پ َرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پریدن . طیران : بهوا درنگر که لشکر برف چون کنند اندرو همی پروازراست همچون کبوتران سفیدراه گم کردگان ز هیبت باز. آغاجی .
پرواز گرفتنلغتنامه دهخداپرواز گرفتن . [ پ َرْ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) پریدن : عنان تافت بر کین برآمد ز جای بدانسان که پرواز گیرد همای .فردوسی .