شیر پروازوارونinverted-flight valveواژههای مصوب فرهنگستانشیری در مخزن تغذیة سامانة سوخترسانی هواپیما که جریان پیوستة سوخت را در وضعیت شتاب گرانشمنفی، از جمله در هنگام پرواز وارون، تضمین میکند متـ . شیر گرانشمنفی
شیر پروازوارونinverted-flight valveواژههای مصوب فرهنگستانشیری در مخزن تغذیة سامانة سوخترسانی هواپیما که جریان پیوستة سوخت را در وضعیت شتاب گرانشمنفی، از جمله در هنگام پرواز وارون، تضمین میکند متـ . شیر گرانشمنفی
حلقۀ داخلیinside loopواژههای مصوب فرهنگستانحلقهای که در آن، هواگَرد پس از اوجگیری، اقدام به پرواز وارونه میکند و با یک شیرجه به حالت پرواز تراز بازمیگردد
دیوجامهلغتنامه دهخدادیوجامه . [ وْم َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نوعی از جامه ٔ پوستین باشد که آن را وارونه می پوشند تا پشمهای آن بر بالا آید و پرها بر آن بند کنند و شبها بشکار کبک روند. (
لبیبیلغتنامه دهخدالبیبی . [ ل َ ] (اِخ ) از شعرای معروف اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است و مسعودسعد وی را اوستاد و سیدالشعرا خوانده در قصیدتی بمطلع:بنظم و نثر گر امروز ا
دامنلغتنامه دهخدادامن . [ م َ ] (اِ) دامان . ذیل . (دهار). آن قسمت از قبا و ارخالق و سرداری و جز آن که از کمر بزیر آویزد. از کمر به پایین هر جامه . قسمت پایین قبا و غیره از سوی