پرندوشینهلغتنامه دهخداپرندوشینه . [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] (ص نسبی ، ق مرکب ) پریشبین . پرندوشین : همان لعل پرندوشینه سفتند.نظامی .
پرندوشینلغتنامه دهخداپرندوشین . [ پ َ رَ] (ص نسبی ، ق مرکب ) پریشبین . شراب و جز آن که دو شب بر آن گذشته باشد. (رشیدی ). پرندوشینه : دیدم از باده ٔ پرندوشین شیشه ٔ نیم بر کناره ٔ طا
پرندوشینلغتنامه دهخداپرندوشین . [ پ َ رَ] (ص نسبی ، ق مرکب ) پریشبین . شراب و جز آن که دو شب بر آن گذشته باشد. (رشیدی ). پرندوشینه : دیدم از باده ٔ پرندوشین شیشه ٔ نیم بر کناره ٔ طا
دوشینهلغتنامه دهخدادوشینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به دوش . (ناظم الاطباء). دوشین . دیشبینه . دیشبی . (یادداشت مؤلف ). به معنی دوش که شب گذشته باشد. (آنندراج ). || دیشب و
طاقلغتنامه دهخداطاق . (اِ) سقف محدب . آسمانه . درونسو یا جانب انسی سقف . سقفی چون خرپشته کرده . عقد (طاق بنا). (منتهی الارب ) : به یک دست ایوان یکی طاق دیدز دیده بلندی او ناپدی
چارسولغتنامه دهخداچارسو. (اِ مرکب ) جائی که چهار بازار در آنجا منشعب شوند. (برهان ). بازاری که هر چهار طرف راه داشته باشد. (آنندراج ). نام آن جای از بازار که به هر چهار طرف راسته