ریمنیلغتنامه دهخداریمنی . [ م َ ] (حامص ) صفت و حالت ریمن . بدی . بدخویی .تبهکاری . حیله گری . (از یادداشت مؤلف ) : او را ز ریمنی گهر پاک بازداشت ممکن نباشد از گهر پاک ریمنی . منوچهری .رجوع به ریمن شود.
ژرمانیالغتنامه دهخداژرمانیا. [ ژِ ] (اِخ ) نام ستاره ای است که جز بکمک تلسکوپ دیده نمیشود و آن را لوتر بسال 1884 م . کشف کرد.
ریمنیفرهنگ فارسی عمیدمکاری؛ حیلهگری: ◻︎ ای بر طریق باطل پویان تو روز و شب / داده عنان خویش به شیطان ز ریمنی (سنائی۲: ۳۳۶).
پرمیناوسلغتنامه دهخداپرمیناوس . [ ] (اِخ ) یعنی باقی مانده برای منزل . (کتاب اعمال رسولان 6:5) یکی از هفت خادم بود. (قاموس کتاب مقدس ).
پرمیناوسلغتنامه دهخداپرمیناوس . [ ] (اِخ ) یعنی باقی مانده برای منزل . (کتاب اعمال رسولان 6:5) یکی از هفت خادم بود. (قاموس کتاب مقدس ).