پرمیلغتنامه دهخداپرمی . [ ] (اِخ ) نام محلی در کنار راه سلطان آباد و ملایر میان قلعه نو و زنگنه ٔ سفلی در 352600 گزی طهران .
پرمیلغتنامه دهخداپرمی . [ پ ُ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) پر از باده . || (اِ مرکب ) نوعی از انگور باشد. (برهان ).
پرمیالغتنامه دهخداپرمیا. [ پ ِ ] (اِخ ) پیارمی . نام ناحیه ٔ قدیم واقع در شمال شرقی روسیه ٔ اروپا که از سواحل کاما تا سواحل دوینای شمال کشیده شده به فنلاند منتهی شود و آن شامل نو
پرمیناوسلغتنامه دهخداپرمیناوس . [ ] (اِخ ) یعنی باقی مانده برای منزل . (کتاب اعمال رسولان 6:5) یکی از هفت خادم بود. (قاموس کتاب مقدس ).
پرمیولغتنامه دهخداپرمیو. [ پ َ / وْ ] (اِ) مرضی باشد که آنرا عوام سوزاک خوانند چه بوقت بول کردن مجرای بول بسوزش درآید و بعربی حرقةالبول گویند. (برهان ). و یاء این کلمه به ضبط بره
پرمیالغتنامه دهخداپرمیا. [ پ ِ ] (اِخ ) پیارمی . نام ناحیه ٔ قدیم واقع در شمال شرقی روسیه ٔ اروپا که از سواحل کاما تا سواحل دوینای شمال کشیده شده به فنلاند منتهی شود و آن شامل نو
پرمیناوسلغتنامه دهخداپرمیناوس . [ ] (اِخ ) یعنی باقی مانده برای منزل . (کتاب اعمال رسولان 6:5) یکی از هفت خادم بود. (قاموس کتاب مقدس ).
پرمیولغتنامه دهخداپرمیو. [ پ َ / وْ ] (اِ) مرضی باشد که آنرا عوام سوزاک خوانند چه بوقت بول کردن مجرای بول بسوزش درآید و بعربی حرقةالبول گویند. (برهان ). و یاء این کلمه به ضبط بره