پرمهلغتنامه دهخداپرمه . [ پ َ م َ ](اِ) بمعنی پرماه است که افزار چیزها سوراخ کردن باشد و بعربی مثقب گویند. (برهان ). مَتّه : ور همه اره نهی از بهر رفتن بر سرش وی قدمها دوخته بر
پرمهلغتنامه دهخداپرمه . [ پ َ م َ ](اِ) بمعنی پرماه است که افزار چیزها سوراخ کردن باشد و بعربی مثقب گویند. (برهان ). مَتّه : ور همه اره نهی از بهر رفتن بر سرش وی قدمها دوخته بر
پرمههلغتنامه دهخداپرمهه . [ پ ِ م َ هََ / هَِ ] (اِ) پِرمه . تأخیر و کاهلی کردن در کارها. (برهان ).