پرماسندهلغتنامه دهخداپرماسنده . [ پ َ س َ دَ / دِ ] (نف ) لمس کننده . بساونده . بپساونده . و رجوع به پرماسیدن شود.
ریشه 3sagواژههای مصوب فرهنگستانزائدهای پرمانند در ضخامتهای متفاوت با سطوح خشن و نامنظم که عموماً از گوشههای زیرین قطعه با زوایای باز امتداد یافته است
بلورهای پَرسانplumose crystalsواژههای مصوب فرهنگستانبلورهایی به شکل فلسهای کوچک با ساختار واگرا یا پَرمانند
درزه پَرسانfeather joint, pinnate jointواژههای مصوب فرهنگستاندرزهای که نسبت به درزه یا گسل اصلی حالت پرمانند دارد
بانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (زیستشناسی) درختی با برگهای پَرمانند و گلهای انبوه که برگ، دانه، و غلاف آن مصرف خوراکی دارد.۲. [قدیمی] روغن معطری که از دانههای پستهمانند این گیاه میگر