ریشورلغتنامه دهخداریشور. [ریش ْ وَ ] (ص مرکب ) صاحب ریش . (یادداشت مؤلف ). ریشو. مقابل کوسه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : مانا که خلد پرده ز رخسار برگرفت یا ساده گشت ریشور دهر را عذار. اثیرالدین اخسیکتی .رجوع به ریشو شود.
رژیسورلغتنامه دهخدارژیسور. [ رِ سُرْ ] (فرانسوی ، اِ) آنکه اجرای نمایشنامه را رهبری کند. صحنه گردان . (فرهنگ فارسی معین ). گرداننده ٔ صحنه و امور نمایش در تماشاخانه و تآتر. (یادداشت مؤلف ).
تانسیلولغتنامه دهخداتانسیلو. [ ل ل ُ ] (اِخ ) شاعر ایتالیائی بسال 1510 م . در «ونوزا» متولد شد و در 1568 م . در «تانو» درگذشت . در سال 1535 وابسته ٔ دربار ناپل گشت و جزو ملازمان نایب السلطنه ٔ آ