پرشاخلغتنامه دهخداپرشاخ . [ پ ُ ] (ص مرکب ) کثیف وانبوه ، از درخت . که شاخهای بسیار دارد، از حیوان .
پرشاشلغتنامه دهخداپرشاش . [ پ َ ](اِخ ) بر وزن و معنی پرتاش است که نام ولایتی از ترکستان باشد و به ضم اول هم آمده است . (تتمه ٔ برهان ).
کاجلغتنامه دهخداکاج . (اِ) صنوبر. سرو سیاه . ناژ. نوژ. ناج . ناجو.ارزه . نوج (نوح ). شوخ . درخت راتینج . درخت راتینه . شجرةالراتینج . نشک . وُهل . کاز. کاژ. تنوب . نام درختی با
نارونفرهنگ انتشارات معین(وَ) (اِ.) درختی است بزرگ و پرشاخ و برگ بدون میوه و با برگ هایی بیضی شکل و دندانه دار.
سدابلغتنامه دهخداسداب . [ س ُ ] (اِ) سذاب . سداب ها دسته ای از تیره ٔ سدابیان «روتراسه » هستند و مهمترین نوع آن سداب کوهی «روتا» است دارای برگهای باریک و بسیار متعفن که برای گری
غابانکلغتنامه دهخداغابانک . [ ن َ ] (اِ) شابانک . شاهبانک . شاهباپک . شابابک . شاهنانج . شابالج . شاهبابک . شابانج . شاه بانج . شافامج . معرب شابانک که برنوب باشد. (فهرست مخزن الا