پرسفیدلغتنامه دهخداپرسفید. [ پ َ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) (چای ...) قسمی چای معطر که رنگ آن به سفیدی زند.
پرستیدنلغتنامه دهخداپرستیدن . [ پ َ رَ دَ ] (مص ) (یک مصدر بیش ندارد، پرستیدم . پرست !) عبادت . عبادت کردن . اقراء. تقرء. (منتهی الارب ). نسک . تعبد : و [ صقلابیان ] همه آتش پرستند
پرسیدنیلغتنامه دهخداپرسیدنی . [ پ ُ دَ ] (ص لیاقت ) که در خور یا محتاج پرسیدن است . درخور پرسیدن . محتاج پرسیدن . لایق سؤال . محتاج سؤال . || نوعی پرسیدن : بپریسد ناکام پرسیدنی ن
غراب اعصملغتنامه دهخداغراب اعصم . [ غ ُ ب ِ اَ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاغ سرخ پا و سرخ منقار. و گفته اند: آنکه در بال وی پرسفیدی باشد و نادرالوجود است . (از اقرب الموارد).
چایلغتنامه دهخداچای . (چینی ، اِ) معروف است و آن برگی باشد که از ختای آورند و جوشانیده مانند قهوه بخورند، منفعت بسیار دارد و مضرت شراب را دفع کند. (برهان ) (آنندراج ). معروف و
پرلغتنامه دهخداپر. [ پ َ/ پ ِرر ] (اِ) قصبه و انبوبه و نای گونه ای شاخی ، که بر آن چیزهای خرد چون مو رسته و تن و بال پرندگان بدان پوشیده است . ریش . || بال و پر. (برهان ). جنا
پرستیدنلغتنامه دهخداپرستیدن . [ پ َ رَ دَ ] (مص ) (یک مصدر بیش ندارد، پرستیدم . پرست !) عبادت . عبادت کردن . اقراء. تقرء. (منتهی الارب ). نسک . تعبد : و [ صقلابیان ] همه آتش پرستند