رصاصیلغتنامه دهخدارصاصی . [ رَ صی ی ] (ع ص نسبی ) آنچه به رنگ رصاص باشد. (از اقرب الموارد). || (اِ) مرواریدی است که سفیدی او با سیاهی آمیخته بود، و رصاص سرخ فام را زیتی و تیره گون را عمانی گویند. (جواهرنامه ).
گرشسپلغتنامه دهخداگرشسپ . [ گ َ ش َ ] (اِخ ) نام پسر طهماسب است . (برهان ). رجوع به گرشاسب (دوم ) شود.
گرشسپلغتنامه دهخداگرشسپ . [ گ َ ش َ ] (اِخ ) همان گرشاسب که پسر اترد است . (برهان ). رجوع به گرشاسب شود.
informationدیکشنری انگلیسی به فارسیاطلاعات، اطلاع، معلومات، اخبار، سوابق، مفروضات، خبر، اگاهگان، پرسشگاه، استخبار، سراغ
معلوماتدیکشنری عربی به فارسیاطلا ع , اخبار , مفروضات , اطلا عات , سوابق , معلومات , اگاهگان , پرسشگاه , استخبار , خبر رساني