پرسشلغتنامه دهخداپرسش . [ پ ُ س ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از پرسیدن . عمل پرسیدن . سؤال . مسألت . مَسألَه . اقتراح . استفسار. پژوهش . استعلام . استخبار. استطلاع . تحقیق : بپرسش یک
پرسشفرهنگ مترادف و متضاداستخبار، استطلاع، استعلام، استفسار، استفهام، اقتراح، بازجویی، بازخواست، سوال، سراغ، مواخذه ≠ پاسخ، جواب
پرسش نامهلغتنامه دهخداپرسش نامه . [ پ ُ س ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ورقی که بر آن چند پرسش نوشته اند و به داوطلب کاری دهند تا پاسخها بر آن نویسد.
پرسش نامهلغتنامه دهخداپرسش نامه . [ پ ُ س ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ورقی که بر آن چند پرسش نوشته اند و به داوطلب کاری دهند تا پاسخها بر آن نویسد.