پادیزلغتنامه دهخداپادیز. (اِ مرکب ) پادیر. چوبی بود که از پس دیوار برافکنند. (حواشی فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) : دیوار کهن گشته نه بردارد پادیزیک روز همه پست شود رنجش بگذار. رود
پردازلغتنامه دهخداپرداز. [ پ َ ] (فعل امر). || (نف ) نعت فاعلی از پرداختن ، پردازنده . گوینده . بیان کننده . چنانکه در کلمات مرکبه ٔ ذیل : نکته پرداز. افسانه پرداز. قصه پرداز. عب
پردازشلغتنامه دهخداپردازش . [ پ َ زِ ] (اِمص ) توجه . اشتغال : به سه روز شاه جهان را ز رزم نبد ایچ پردازش خواب و بزم . فردوسی .ولی این کلمه بیش از یکجای نیامده و ظاهراً تصحیفی است
parksدیکشنری انگلیسی به فارسیپارک ها، پارک، گردشگاه، باغ ملی، پردیز، شکارگاه محصور، درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن، اتومبیل را پارک کردن، قرار دادن
parkدیکشنری انگلیسی به فارسیپارک، گردشگاه، باغ ملی، پردیز، شکارگاه محصور، درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن، اتومبیل را پارک کردن، قرار دادن
پادیزلغتنامه دهخداپادیز. (اِ مرکب ) پادیر. چوبی بود که از پس دیوار برافکنند. (حواشی فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) : دیوار کهن گشته نه بردارد پادیزیک روز همه پست شود رنجش بگذار. رود