پردهلغتنامه دهخداپرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ) حجاب . (دهار). غشاء. غِشاوه . خِدر. (دهار) (منتهی الارب ). غطاء. تتق . پوشه . پوشنه . سِتر. سِتاره . اِستاره . سِجاف . سَجف . سِجف .
پردهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پوشش، حجاب، ستر، غشا، غطاء ۲. لایه ۳. راه، گاه، مقام، نغمه، نوا ۴. صحنه، نقش ۵. تابلو ۶. چادر، خرگاه، خیمه ۷. اندرون، حرم، حرمسرا
گردپوشلغتنامه دهخداگردپوش . [ گ َ ] (نف مرکب ) آنچه گردبخود میگیرد و مانع شود رسیدن گرد را به اشیاء و اثاثه : حبس الفراش ؛ پوشیدن فرش به گردپوش . مِحبَس . (منتهی الارب ). جامه ٔ گ
تحجبلغتنامه دهخداتحجب . [ت َ ح َج ْ ج ُ ] (ع مص ) در پرده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
استکنانلغتنامه دهخدااستکنان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پوشیده و در پرده گردیدن . (منتهی الارب ). در پرده شدن . استتار. (زوزنی ). نهفت گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). اکتنان . پوشیده شدن .
مجیدلغتنامه دهخدامجید. [ م َ ] (ع ص ) شریف و بزرگوار و گرامی قدر و عالی مرتبت و بلندپایه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بزرگوار و گرامی . (غیاث ).
قدسلغتنامه دهخداقدس . [ ق ُ ] (ع اِمص ) پاکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان قرآن جرجانی ترتیب عادل ) : این پرده گر نه عرش مجید است پس چراارواح قدس را قدم اندر میان اوست .